پاییز

ساخت وبلاگ

شنیدی بعضی وقت ها میگن من وتو میشیم ما...؟

 که میشه بعضی ها آرام بعضی ها بی قرار بعضی ها هم هیچ ،

برگ ها شناور می شوند درسینه بادآدم ها رو به زمین پرنده ها روبه آسمان پرواز می کنند،وکسی هنوز قدم می زنددر کوچه های پاییزوگاهی می شمارد برگ هارا گاهی آواز می خواند.

انگار همه دنیا اینجاست ولی سکوت مبهم همه جارا فرا می گیردبه جز صدای  خش خش برگ ها انگار نه انگار...

من اینجا هستم می بینم ،می شنوم و حس می کنم همه را...طبق معمول نرسیده به خیابان باران زودتر از من می رسد وانگار که شهر ته جیبمان را خوانده.

ابرها پربار می شوندوباد ارام ارام به خواب زمستانی می رودمثل چرت دم ظهرشیرین وگاهی باد برای بوسه زدن به شیشه خانه ما می اید،خانه ما مثل گاو پیشانی سفید علم شده درشهر شب ها با سو سوی چند تیر برق بلند برای یافتن ردپای آدم هامی نشینند گوش به درچشم به راه کسی که قرار هست بیاید

خبری نیست انگار؟،امشبم به خواب رفته...

 امشبم گذشت و من وتو ما نشدیم...

 

22/فروردین/91

ف.ا

 

آوازبامداد...
ما را در سایت آوازبامداد دنبال می کنید

برچسب : پاییز,پاییز طلایی,پاییز سال بعد رستاک,پاییز صحرا,پاییز پدر سالار,پاییز طلایی mp3 download,پاییز آمد,پاییزان,پاییز شعر, نویسنده : farid-ebrahimio بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 8:28